منارید
پروژه منارید از محل اعتبارات صندوق جهانی تسهیلات محیط زیست(GEF) و با همکاری دفتر برنامه عمران ملل متحد (UNDP)، پروژهای با عنوان "تقویت و انسجام سازمانی برای مدیریت یکپارچه منابع طبیعی"با نام مخفف «منارید» در سطح کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تعریف شده است. یکی از کشورهای همکار در این طرح، ایران است که مناطقی از آن به عنوان پایلوت و هسته اولیه اجرای این طرح شناخته شدهاند.
با توجه به این تعریف و در صورت اجرای درست، راهی خواهد بود برای کمک به مسائل زیست محیطی . اگر با همت مسئولین و مردم خراسان شمالی این طرح در این منطقه اجرا شود ضمن استفاده از منابع و اعتبارات بینالمللی، در آینده برخی نابسامانیهای محیط زیست هرچند اندک بهسامان خواهد شد.
کلمات بهداشتی
با وجود افتخار داغ دفاع بر پیشانی از رئیس جمهور جناب آقای روحانی، باید گفت که از ادبیات ایشان در مورد خطاب قرار دادن مخالفان خود در مذاکرات هستهای، ناخورسند شدم. البته بدتر از این جملات در خطابههای مسئولین گذشته مرسوم بوده و هست ولی از کسی که اعتدال و تدبیر را سرلوحهی کارهای خود قرار داده، دور از انتظار بود.
و چه بزرگ است آقای سید محمد خاتمی که علیرغم اجحاف در حقشان و ایجاد محدودیتهای ناروا برای ایشان؛ هنوز جملهای غیر اخلاقی از آن نسبت به مخالفینش شنیده نشده و کلماتش کاملا بهداشتی و انسانی است.
ماه مبارک
چه مهربان آفتابی است، هر روز بی هیج منتی طلوع میکند. سالی یکبار نیازمان به ماه میافتد، چه نازها که نمیکند.
حالا که رخصت داده و بر آمد؛ عیدتان مبارک
دروگران
برای کسی که قلمش کندتر از حرکت داس و مقدار خوشه هایی است که در یک چنگله جمع میکند تا دستهای فراهم ساخته از همراهان خود عقب نماند، سخت ، بلکه ناممکن است تا اندر باب “ درو“ بهآسانی قلمفرسایی کرده گوشهای از تلاشهای بزرگان این عرصهی تولید را ترسیم کند.
کاش قلم به دست متق ، مرحوم حاج فرج یا امامقلی شرف و زندگانی از دروگران قهار گریوان میافتاد تا که چند دهه خاطرات درو در جاهای مختلف را ساده و به آسانی آنطور دیده و انجام میدادند؛ به رشتهی تحریر درآورند. صد حیف که آن چنین نکرده و هزار حیف که چون من هم قدر این برگهای زرین تاریخ شفاهی منطقهی خود را ندانسته و از دست دادهایم.
در دهههای گذشته، همانوقتی که هنوز صنعت مونتاژ وابسته وارد نشده بود، دروگران یا کارگران کشاورزی، به مانند، کمباینهای امروزی - که از گرمترین نقاط کشور کار خود را شروع و به مناطق سردسیر میرسند- دروگرهای روستای کوهپایهای و سردسیر گریوان هم، کارشان را ابتدا از سملقان و اسفرایین شروع میکردند.
حسب حکایات نقل شده، برخی اربابهای سملقان، مزارع گندم خود را به صورت بردی و پیمانی به افراد دروگر میدادند. بعضی هم بر کار افراد نظارت کرده و ایشان را بصورت روزمزد در قبال وجه و یا مقدری محصول بکار میگرفتند. نظارت ارباب یا مباشر آنها بحدی کنترل شده و سختگیرانه بوده که برای خوردن آب و یا کوچکترین کاری باید با اجازه و دستور صاحبکار را میگرفتند.
این افراد سختکوش که برای قریب یک ماه خانه و کاشانهی خود را ترک کرده بودند؛ با گرفتن مزد به روستایشان برمیگشتند. اینان اگر خود صاحب پارهای ملک و کشت بودند، بیهیچ وقفهای داس خود را برداشته به مزرعه گندم میرفتند و اگر فقدان زمین بودند ، مدتی را چه به صورت یوواری، کارگری و یا پیمانی به دروی مزارع دیگران مشغول میشدند.
فرصت درو با همهی سختیهایش تمام شدنی است. در اقتصاد معیشتی آن روز ، حاصل همهی دویدنها مشتی گندم برای کشاورز و دروگر بوده که برای عایلهاش ذخیره کند. اگر کسی را تلاشی بیشتر و یا زمینی وسیعتر بود شاید، گندم روی گندم میریخت وگرنه چند ماه مانده به دروی سال بعد، کندی خالی شده، برای قوت خانواده، باید دست به سلف گندم میشد. بعضا اتفاق میافتاد که بچهها، گندم را از خوشه جدا کرده به آسیاب میبردند و طاقت انتظار رسیدن بار از خرمن را نداشتند.
زمان کم برای درو، شدت نیاز خانوار و... از عواملی است که ایجاب میکرد تا همه با هم در کلیهی مراحل از درو، کوبیدن و حمل محصول شرکت نمایند. مدیر خانواده یا ایوو باشی در مدیریت این مراحل تا آنجا جدی و سخت کوش بود که میگفت : کافر دروست و رحمی در کار نیست .همه باید مشارکت کنید. دین و ایمان و همهی هستی و دارایی ما وابستهی این زحمات بوده و در همین فرصت کم مشخص میشود . اگر کار درو را دیر شروع کنیم، گندم در خوشه خشک شده و خواهد ریخت . چنانچه دستهها را جمع نکنیم و دیر بکوبیم، خوشهها طعمهی باد و باران و سیل و آتش و... خواهد شد. محصول را بموقع به "کندی و انبار" نرسانیم، حوادثی از این دست گریبانگیر خرمن خواهد شد.
انجام به موقع این مراحل توام بود با داشتن محصولی مرغوب و با کیفیت برای استفاده خانواده و در بیرون رقابتی سرافرازانه بین کشاورزان محل.
کافر درو
تابستان است و فصل دروی محصول. روزگاری برای کشاورز و زارع ؛ گندم همهی دارایی و رزق و روزیش بود. آنچه که در پاییز و بهار کشته، تمام داشتهی اوست و مرحلهی برداشت، غیر از تحصیل محصول، عزت و آبروی خانوادهی کشاورز است.آبروی رفته را هم با هیچ چیزی نمیتوان برگرداند.
با وجود تقسیم کار نانوشتهی که برای طول سال بین خانوار کشاروز؛وجود دارد؛ دروی گندم و جو، نقطهی مشترک و کانون تجمع همهی آنانی است که بواسطهی دندانی که دارند؛ باید در امر درو مشارکت داشته باشند. اینجاست که گردش ایام و تغییر ماههای قمری خلل چندانی در موضوع بوجود نمیآورد. دست بر قضا به لحاظ عدم وجود بیمه و بازنشستگی در بخش کشاورزی، کشاورزان زیادی، یک یا دو و شاید سه دوره تقارن ماه مبارک رمضان با تابستان و ایام دروی محصول را درک کردهاند.
این روزها کمباین و دستگاههای درو را حتی در قطعات کوچک هم بکار میگیرند و شاید از شدت کار با دست کاسته شده است. اما در یک دورهای که تقارن روزهداری با دروی محصولات تابستانی را دیدم؛سحری خورده عازم بیابان میشدیم. دروی گندم باید ادامه مییافت در تمام روز، مگر اینکه؛ شدت گرما دو مشکل بوجود میآورد: یکی تشنگی ودیگری، خشک شدن محصول و ریزش بیش از حد آن. با همهی سختی کار چارهای جز اندیشه به سرانجام کار نبود. برای تسریع در این امر همهی اعضای خانواده، جوان و پیر، زن و بچه ، به نسبت توانایی خود شرکت داشتند. درو به هر نحوی باید انجام میشد. رسم درو داسی بر دست با کمر خمیده است. اما آوردهاند که ، پسری به پدرش گفت: میشه بشینم و درو کنم.پدر گفت: بمیر و درو کن.