دروگران
برای کسی که قلمش کندتر از حرکت داس و مقدار خوشه هایی است که در یک چنگله جمع میکند تا دستهای فراهم ساخته از همراهان خود عقب نماند، سخت ، بلکه ناممکن است تا اندر باب “ درو“ بهآسانی قلمفرسایی کرده گوشهای از تلاشهای بزرگان این عرصهی تولید را ترسیم کند.
کاش قلم به دست متق ، مرحوم حاج فرج یا امامقلی شرف و زندگانی از دروگران قهار گریوان میافتاد تا که چند دهه خاطرات درو در جاهای مختلف را ساده و به آسانی آنطور دیده و انجام میدادند؛ به رشتهی تحریر درآورند. صد حیف که آن چنین نکرده و هزار حیف که چون من هم قدر این برگهای زرین تاریخ شفاهی منطقهی خود را ندانسته و از دست دادهایم.
در دهههای گذشته، همانوقتی که هنوز صنعت مونتاژ وابسته وارد نشده بود، دروگران یا کارگران کشاورزی، به مانند، کمباینهای امروزی - که از گرمترین نقاط کشور کار خود را شروع و به مناطق سردسیر میرسند- دروگرهای روستای کوهپایهای و سردسیر گریوان هم، کارشان را ابتدا از سملقان و اسفرایین شروع میکردند.
حسب حکایات نقل شده، برخی اربابهای سملقان، مزارع گندم خود را به صورت بردی و پیمانی به افراد دروگر میدادند. بعضی هم بر کار افراد نظارت کرده و ایشان را بصورت روزمزد در قبال وجه و یا مقدری محصول بکار میگرفتند. نظارت ارباب یا مباشر آنها بحدی کنترل شده و سختگیرانه بوده که برای خوردن آب و یا کوچکترین کاری باید با اجازه و دستور صاحبکار را میگرفتند.
این افراد سختکوش که برای قریب یک ماه خانه و کاشانهی خود را ترک کرده بودند؛ با گرفتن مزد به روستایشان برمیگشتند. اینان اگر خود صاحب پارهای ملک و کشت بودند، بیهیچ وقفهای داس خود را برداشته به مزرعه گندم میرفتند و اگر فقدان زمین بودند ، مدتی را چه به صورت یوواری، کارگری و یا پیمانی به دروی مزارع دیگران مشغول میشدند.
فرصت درو با همهی سختیهایش تمام شدنی است. در اقتصاد معیشتی آن روز ، حاصل همهی دویدنها مشتی گندم برای کشاورز و دروگر بوده که برای عایلهاش ذخیره کند. اگر کسی را تلاشی بیشتر و یا زمینی وسیعتر بود شاید، گندم روی گندم میریخت وگرنه چند ماه مانده به دروی سال بعد، کندی خالی شده، برای قوت خانواده، باید دست به سلف گندم میشد. بعضا اتفاق میافتاد که بچهها، گندم را از خوشه جدا کرده به آسیاب میبردند و طاقت انتظار رسیدن بار از خرمن را نداشتند.
زمان کم برای درو، شدت نیاز خانوار و... از عواملی است که ایجاب میکرد تا همه با هم در کلیهی مراحل از درو، کوبیدن و حمل محصول شرکت نمایند. مدیر خانواده یا ایوو باشی در مدیریت این مراحل تا آنجا جدی و سخت کوش بود که میگفت : کافر دروست و رحمی در کار نیست .همه باید مشارکت کنید. دین و ایمان و همهی هستی و دارایی ما وابستهی این زحمات بوده و در همین فرصت کم مشخص میشود . اگر کار درو را دیر شروع کنیم، گندم در خوشه خشک شده و خواهد ریخت . چنانچه دستهها را جمع نکنیم و دیر بکوبیم، خوشهها طعمهی باد و باران و سیل و آتش و... خواهد شد. محصول را بموقع به "کندی و انبار" نرسانیم، حوادثی از این دست گریبانگیر خرمن خواهد شد.
انجام به موقع این مراحل توام بود با داشتن محصولی مرغوب و با کیفیت برای استفاده خانواده و در بیرون رقابتی سرافرازانه بین کشاورزان محل.