gerivan گریوان

gerivan گریوان

معرفی گریوان و مطالب متنوع دیگر
gerivan گریوان

gerivan گریوان

معرفی گریوان و مطالب متنوع دیگر

این نیز خواهد گذشت

فضای مجازی، شبکه های اجتماعی، فیس بوک ، وایبر و ...

 تاثیر و تاثر از تغییر و تحولات جامعه بحدی است که دانسته و ندانسته با آنها همراهی کرده و ابزارهای جدید بسرعت عرصه را بر گذشتگان از این دست تنگ می کنند.

 همین صفحه و فضا از آن دست ابزارهایی است که وقتی در اول دهه ی هشتاد با آن بروبرو شدم؛ بمرور تعداد یادداشتهای روزانه و دستی؛ چه در سررسید یا دفاتر دیگر ، بشدت گاهش یافت.

 بعد از چند سال جای همین صفحه و فضای وبلاگ را صفحه ای دیگر مثل فیس بوک گرفت. مشغله در آن فضا و گیرایی آن بحدی است که ماهها سپری شده یادی از صفحه وبلاگ نمی شود. مدتی است صفحات وایبر و ... هم همین بلا را سر فیس بوک آورده و از رنگ و لعاب آن خصوصا در بخش یادداشتها و سوژهای متنی کاسته است.

 گرچه فضاهای گذشته مثل خاطره نگاریها و وبلاگ نویسیها ماندگاری بیشتری دارند ولی شبکه های اجتماعی از جذابیتهای خاصی برخوردار بوده و صفحات فعال و اکتیوی را در فضای مجازی در اختیار کاربر قرار می دهند.

 سیر قهقرایی در اداره وبلاگ و بلاگ نویسی را تعداد یادداشتهای این وبلاگ و بلاگهای ترک شده ام، مشاهده کرده و مطمئن هشتم دیری نخواهد پایید که آدرس شبکه های اجتماعی موجود خود را فراموش کنم آنچنان که سابقه خیلی از پرونده های کاری سی ساله را از خاطر زدوده ام.

اسامی ما

پیامبران بنی اسراییل

یک دوست و آشنا می گفت :دقت کردم که اسامی اعضای خانواده شما همگی با "الف " شروع و به "س" ختم می شود؛ اسامی را به فارسی و انگلیسی هم نوشته بود:الیاس؛ ادریس؛ انیس؛ اویس؛ حرفشو قطع کردم و گفتم آخریشو شاید چون در ردیف اینها نبود فراموش کردید؛ مسیح . گفت اگه مسابقه ای در مورد اسامی باشد شما برنده خواهید بود. گفتمش راستش در هیچ مناسبتی از مراسم ایرانی نبوده و نخواهد بود که این نامها شرکت داده شوند. 
پدرم در یک اقدامی خلاف رویه ی آن روز ؛ اسامی نامانوس در منطقهء خودش را انتخاب و ما به دنبال ایشان اسامی پیامبران بنی اسرائیل را در منزل خود جمع کردیم. 
Elias Pahlevan Edris Pahlevan anispahlevan Masih Pahlevan Oveys Pahlevan 
احتمالا این اسامی، شاید درجایی از ایران یا حتی دنیا تکراری نباشد ولی بعضی برخلاف این آشنای خوش ذوق، مثل آن استاد عزیزم دردانشگاه می گویند: مگر شما مسیحی هستید که اینگونه نامها را انتخاب کرده آید.

تقدیم به سید با اخلاق

کلمات بهداشتی

   با وجود افتخار داغ دفاع بر پیشانی از رئیس جمهور جناب آقای روحانی، باید گفت که از ادبیات ایشان در مورد خطاب قرار دادن مخالفان خود در مذاکرات هسته‌ای، ناخورسند شدم. البته بدتر از این جملات در خطابه‌های مسئولین گذشته مرسوم بوده و هست ولی از کسی که اعتدال و تدبیر را سرلوحه‌ی کارهای خود قرار داده، دور از انتظار بود.
و چه بزرگ است آقای سید محمد خاتمی که علی‌رغم اجحاف در حقشان و ایجاد محدودیت‌های ناروا برای ایشان؛ هنوز جمله‌ای غیر اخلاقی از آن نسبت به مخالفینش شنیده نشده و کلماتش کاملا بهداشتی و انسانی است.

عید فطر مبارک

ماه مبارک

چه مهربان آفتابی است، هر روز بی هیج منتی طلوع می‌کند. سالی یک‌بار نیازمان به ماه می‌افتد، چه نازها که نمی‌کند.

 حالا که رخصت داده و بر آمد؛ عیدتان مبارک

دروی گندم ( 2 )

  دروگران

برای کسی که قلمش کندتر از حرکت داس و مقدار خوشه هایی است که در یک چنگله جمع می‌کند تا دسته‌ای فراهم ساخته از همراهان خود عقب نماند، سخت ، بلکه ناممکن است تا اندر باب “ درو“  به‌آسانی قلم‌فرسایی کرده گوشه‌ای از تلاش‌های بزرگان این عرصه‌ی تولید را ترسیم کند.


  کاش قلم به دست متق ، مرحوم حاج فرج یا امام‌قلی شرف و زندگانی از دروگران قهار گریوان می‌افتاد تا که چند دهه خاطرات درو در جاهای مختلف را ساده و به آسانی آن‌طور دیده و انجام می‌دادند؛ به رشته‌ی تحریر درآورند. صد حیف که آن چنین نکرده و هزار حیف که چون من هم قدر این برگ‌های زرین تاریخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شفاهی منطقه‌ی خود را ندانسته و از دست داده‌ایم. 

  در دهه‌های گذشته، همان‌وقتی که هنوز صنعت مونتاژ وابسته وارد نشده بود، دروگران یا کارگران کشاورزی، به مانند، کمباین‌های امروزی - که از گرم‌ترین نقاط کشور کار خود را شروع و به مناطق سردسیر می‌رسند-  دروگرهای روستای کوه‌پایه‌ای و سردسیر گریوان هم، کارشان را ابتدا از سملقان و اسفرایین شروع می‌کردند. 

  حسب حکایات نقل شده، برخی ارباب‌های سملقان، مزارع گندم خود را به صورت بردی و پیمانی به افراد دروگر می‌دادند. بعضی هم بر کار افراد نظارت کرده و ایشان را بصورت روزمزد در قبال وجه و یا مقدری محصول بکار می‌گرفتند. نظارت ارباب یا مباشر آن‌ها بحدی کنترل شده و سخت‌گیرانه بوده که برای خوردن آب و یا کوچک‌ترین کاری باید با اجازه و دستور صاحب‌کار را می‌گرفتند. 

 این افراد سخت‌کوش که برای قریب یک ماه خانه و کاشانه‌ی خود را ترک کرده بودند؛ با گرفتن مزد به روستایشان برمی‌گشتند. اینان اگر خود صاحب پاره‌ای ملک و کشت بودند، بی‌هیچ وقفه‌ای داس خود را برداشته به مزرعه گندم می‌رفتند و اگر فقدان زمین بودند ، مدتی را چه به صورت یوواری، کارگری و یا پیمانی به دروی مزارع دیگران مشغول می‌شدند.

 فرصت درو با همه‌ی سختی‌هایش تمام شدنی است. در اقتصاد معیشتی آن روز ، حاصل همه‌ی دویدن‌ها مشتی گندم برای کشاورز و دروگر بوده که برای عایله‌اش ذخیره کند. اگر کسی را تلاشی بیشتر و یا زمینی وسیع‌تر بود شاید، گندم روی گندم می‌ریخت وگرنه چند ماه مانده به دروی سال بعد، کندی خالی شده، برای قوت خانواده، باید دست به سلف گندم می‌شد. بعضا اتفاق می‌افتاد که بچه‌‌ها، گندم را از خوشه جدا کرده به آسیاب می‌بردند و طاقت انتظار رسیدن بار از خرمن را نداشتند.

   زمان کم برای درو، شدت نیاز خانوار و... از عواملی است که ایجاب می‌کرد تا همه با هم در کلیه‌ی مراحل از درو، کوبیدن  و حمل محصول شرکت نمایند. مدیر خانواده یا ای‌وو باشی در مدیریت این مراحل تا آنجا جدی و سخت کوش بود که می‌گفت : کافر دروست و رحمی در کار نیست .همه باید مشارکت کنید. دین و ایمان و همه‌ی هستی و دارایی ما وابسته‌ی این زحمات بوده و در همین فرصت کم مشخص می‌شود . اگر کار درو را دیر شروع کنیم، گندم در خوشه خشک شده و خواهد ریخت . چنانچه دسته‌ها را جمع نکنیم و دیر بکوبیم، خوشه‌ها طعمه‌ی باد و باران و سیل و آتش و... خواهد شد. محصول را بموقع به "کندی و انبار" نرسانیم، حوادثی از این دست گریبان‌گیر خرمن خواهد شد. 

 انجام به موقع این مراحل توام بود با داشتن محصولی مرغوب و با کیفیت برای استفاده خانواده و در بیرون  رقابتی سرافرازانه بین کشاورزان محل.